آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
نويسندگان به وبلاگ من خوش آمدید ابر هم در بارشش قصد فداكاري نداشت عقده در دل داشت روي خاك خالي كرد ورفت
عشق را از ماهي بيا موز كه چه بي پايان آب را پر از بوسه هاي بي پايان ميكند چه زخم هاي بر دلم خورد تا ياد گرفتم....... كه هيچ نوازشي بي درد نيست قدم نزن اينجا... اين شعر ها آن قدر باراني اند كه ميترسم تمام لحظه هايت خيس شوند...! نا مرد ها ..... چند بغض..؟به يك گلو...!؟ هنوز هم ..... از بين كار هاي دنيا.... دلبستن به دلت بيشتر به دلم ميچسبد
نظرات شما عزیزان: پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, :: 14:22 :: نويسنده : یزدان کلهر
![]() ![]() |